برچسبها
ابرها رفته اند
کسی برایت دعای باران می خوانَد:
مردی که سایه ی سیاهی در خود می بُرد
پرندگانِ سرزمین از دست رفته را
بر گلو گرفته بود.
ابرها رفته اند
و کسی برایت دعای باران می خوانَد
و این ادامه ی شبی ست
که آمدنِ زلزله ای را
نهیب می زنَد.
(ما مادری نداشته ایم
و با این همه
کودکانی شاد بوده ایم)
ما آسمان
ما زمین
ما روحی میان این دو
در آستانه ی ریختن،
کسی برایمان دعای باران می خوانَد:
گویا نمی دانند
پیش از نشستن به خاک
گِل خواهیم شد.
-لیلا فرجامی
از کتاب در دست انتشار به نام گِل
شعر زیبا شروع شد و زیباتر ادامه یافت اما نتیجه گیری پایانی خوب نبود.بگذار همینطوز بی مادر شاد باشیم.
سلام لیلا جان
من شعرهای شما را خیلی دوست دارم جدا از لطافت و زیبایی کلامی که در شعر شما جاری است نوع نگاهتان به محیط پیرامون و حساسیتهایتان به عنوان یک شاعر تحسین برانگیز است به خصوص در این شعر که زبان سمبولیک برای بیان کل به کار رفته و ژرف نگری ذهن شاعر را روشن می سازد باران ، دعا ، مادر و کلماتی که بی شک برای بیان رویدادی به صورت اشارت گونه دارند
همیشه پایدار باشید و شاعر
سلام لیلای عزیز
مرسی
قدم
زدم
و چه تلخ بود این …
دووووست داشتم شعرتو!
متشکرم.
sheri bood besyaar zamini va malmoos, az nou-a gelaayehaaye har roozeye aadami- gham dar chehreye in she’r be vozooh mojood ast va shaayad beshavad gooft in ghamnameye hameye maast.
mamnoon az to
سلام ليلاي عزيز… شعر خيلي خيلي خوبي خواندم … از لطفت هم سپاس … اين روزها افسردگي بد با من اخت شده ….. بگذريم بروز شدي خبرم كن تا سزيع بيايم
سلام لیلای عزیزم
بغض کردم و خواندم
شاد باشی
درود دوست گرامی
کارت رو خوندم.
شاد باشی و پیروز
درود. براي من شعر اميدبخشي بود! وشايد نشود اين را مستقيم و سرراست از عبارات شعر دريافت. با اين قماش اظهار نظرها هم كه شعر را به نيت داستان مي خواند…. بگذريم. قرار است درباره ي خود كار حرف بزنم. سپاس از كار زيبايتان. پايدار باشيد و كامياب.
دروود
لذت بردم
زيبا بود مثل هميشه
سلام
ممنون از دعوتتان
خوانده شديد
من
از صدای یک روانی
پخش می شوم…………..
.
سلام ليلا جان
ممنون از دعوتات…كارت را دوست داشتم…