برچسب‌ها

, , ,

من، شب، کلاغ 

خالی ترین کوزه ست شب

با کلاغ سرخی بر لب
که گاه تکی می زند
تا قطره آبی بگیرد
به منقار نقره ای اش

(ماه همیشه تشنه باز می گردد)

خالی ترین کوزه ست شب
با همهمه ی غارغاری پیچیده در مشیمه ی نازکش

هر بار هراس از ترک خوردن
(آه مادرِ تاریکی
همیشه از درونِ تو
چیزی سقط می شود)

به جستجوی مرهمی رفته ست
برای جنین نارسش

با تیشه های عمودِ نور
از پی…


لیلا فرجامی



Site Meter