برچسبها
Iranian poet, Iranian poetry, Leila Farjami, Persian literature, Persian poetry, sherophone, لیلا فرجامی، شعر معاصر، سپیده جدیری، جایزه خورشید، رویا زرین،نسیم جعفری, ادبیات فارسی
باز هم عدوی تو نیستم من! انکار توام! اینبار به قلم شاعری دیگر
جوابیه به متن خانم سپیده ی جدیری یا همان دبیر جایزه ی شعر زنان خورشید
لیلا فرجامی
باید بگویم که بر خلاف زعم و ادعای خانم جدیری و نحوه ی برگزاری جایزه ی شعر زنان خورشید، روند اخلاقی و حرفه ای انتخاب و عرف اعلام نامزدهای جوایز ادبی این است:
ناشر یا شاعران/نویسندگان کتب خود را ارسال می کنند اما این وظیفه ی اخلاقی/قانونی دبیر جایزه است که با تک تک شاعران/نویسندگانی که کتابشان را ناشر مستقلانه ارسال کرده تماس بگیرد و اجازه ی کتبی آنها را دریافت کند و نه روند غیرحرفه ای معکوسش که اعلام و ابلاغ در تمامی رسانه های معتبر ادبی و غیرادبی ست و واقع کردن شاعر یا نویسنده در یک عمل انجام شده یا به اصطلاحی عامیانه دست طرف را در حنا گذاشتن. این مسئولیت حرفه ای دبیر هر جشنواره ی شعر است که با تک تک شاعران تماس بگیرد و حضور یا عدم حضور آنها را پیش از اعلام رسمی و همگانی بداند و بازتاب کند. چنین مسئولیتی از آن ناشران کتاب نیست چرا که این بدیهی ست هر ناشری دوست دارد کتب منتشر شده اش معرفی گردند. همانطور که به خانم جدیری متذکر شدم بنده از لطف و حسن نیت آقای مقربین عزیز، شاعر توانا و ناشر دلسوز و بلند-همت نشر آهنگ دیگر بسیار سپاسگزارم اما این به این معنا نیست که عمل خانم جدیری به عنوان دبیر جشنواره اخلاقی و حرفه ای و صحیح باشد. پس از چنین غافلگیری حیرت آوری، بنده مطلع شدم که این نخستین باری نبوده که دبیر محترم جایزه ی خورشید شاعران را در عمل انجام شده قرار می دهد و این داستان را از دو شاعر دیگر که در سالهای گذشته کتابشان بی اطلاع و اجازه ی قبلی منتخب و معرفی شده شنیدم.
من هم تمامی ایمیلهای خانم جدیری را دارم و اینکه از نامطلع گذاشتن بنده از نامزدی کتاب گِل و انعکاس این خبر در تمامی رسانه ها و بدون هیچ گونه تماس با بنده (چه قبل و چه بعد) عذرخواهی کردند و آنگاه که کار از کار گذشته بود فرمودند: امیدوارم که هیچ مانعی نداشته باشد! اکنون می بینم که با سکوت خود در آن زمان و عدم انعکاس چنین شیوه ی غیرحرفه ای ایشان برای حفظ حیثیت این جشنواره و داورانش اشتباهی مرتکب شده ام.
فکر می کنم هر کسی نگاهی به کارنامه ی من بیاندازد می فهمد که هرگز در هیچ جایزه ای شرکت نداشته ام چون به روح اینگونه رقابتها معتقد نیستم و خصوصاً در جایی که می دانم رفیق بازی و باندبازی و مافیای شخصیت عصاره ی دموکراتیک و عدالت اندیشی و اخلاقیات را زائل کرده ست پا نمی گذارم چون می دانم که این عرصه عرصه ی من نیست. با اینکه بیست و چهار سال است که خارج از ایرانم و سه کتاب شعر و یکی هم ترجمه به فارسی دارم و سه کتاب در راه به زبان انگلیسی و شعرهایم در مجلات معتبر انگلیسی زبان به چاپ رسیده اند و می دانم که نحوه ی برگزاری جشنواره ها در این سوی آبها به مراتب سالم تر و اخلاقی تر است، هیچگاه رغبتی برای شرکت در مسابقات ادبی بنابر دلایل شخصی نداشته ام.
آنچه من را به حیرت وامی دارد این است که خانم جدیری تا همین دیروز که ۳ جولای ۲۰۱۱ -۱۲ تیر ۱۳۹۰- بود صبر کرده اند و پاسخ نوشته ی بنده منوط بر جایزه ی خورشید را که در ۲۱ فوریه ۲۰۱۱ -۲ اسفند ۱۳۸۹-نوشته و در وبلاگم منتشر کرده و از قضا این خبر را به ایشان و خیلی های دیگر ارسال داشتم، پس از گذشت ماه ها داده اند! فکر می کنم خوانندگان و دست اندرکاران گرامی به وضوح دریابند که چنین تأخیر چشمگیری بی ربط به حوادث اخیری که مقاله ی رویا زرین که شأن و اعتبار جایزه ی خورشید را به حق زیر سوال می برد نباشد. خانم زرین ، شاعر خوب و نام آشنا، مقاله ای نوشتند که در آن با مستندات و دلایلی موجه به کپی برداری از اشعار خود توسط برنده ی اخیر جایزه ی خورشید، نسیم جعفری اشاره کردند و پس از آن با هجوم اتهامات و افتراها و اهانتهای بسیاری مواجه شدند که از جانب باند خانم سپیده جدیری صورت گرفت. برای خود من مبرهن است که خانم جدیری پس از سوال برانگیز شدن چگونگی عدم توجه شان به تشابهات واضح اشعار خانم زرین و جعفری و علنی شدن اغماض ایشان و داوران در این رابطه، حال که اعتبار ادبی و حرفه ای خود را در خطر می بینند به جای تأملی بر آنچه گذشته است حمله و سلب اعتبار از دیگر شاعران را دستاویز نهایی خود دانسته اند. اما آنچه به نظر می رسد این تنها تکاپویی ست در باتلاقی که عده ای خود دیده یا نادیده گرفتارش آمده اند. اینجا هتاکی به حرمت هر شاعری (من جمله خانم زرین و من و سایرین) که کتابهایشان منتخب جایزه ی خورشید بوده است (و حتی برنده: کتاب خانم زرین)اهانت مستقیم به منزل خود دبیر و داوران است چرا که آنان بوده اند که این شاعران و کتابهایشان را برگزیده و تأیید نموده اند. در حاشیه باید عرض کنم که حتی یکی از حامیان مالی جایزه ی خورشید به نام خانم اعظم پاکی اخیراً اهانتی شخصی به بنده و «شاعران امثال من» فرمودند که موجب طرح این پرسش شده است: چرا دبیر و داوران و حامیان مالی و معنوی این جایزه می توانند به آنهایی که خود نامزد دریافت جایزه کرده اند به این سهولت بی حرمتی فرمایند؟
جای بس شگفتی ست که دبیر جایزه، خانم جدیری، در اعلان برنده ی جایزه خانم نسیم جعفری از تحقیر سایر نامزدهای جایزه قصور نکردند و در سایت رسمی خورشید فرمودند:
» تأکید هیأت داوران در انتخاب آثار بر این بوده است که نه صرفاً زنانه بودن مضمون و محتوای شعر، بلکه کل معیارهای زیر در امر داوری و گزینش مورد توجه قرار بگیرد: برخورداری از تصاویر تازه و بکر و توجه به رابطهی تخیل و تصویر؛ فاصله گرفتن از کلیشههای مضمونی و زبانی و بهکارگیری زبانی نو و در عین حال، در خورِ بیانِ شأنِ نزولِ شعرها؛ برخورداری از اندیشهای نو و جسارت در بیان این اندیشه و نگاه؛ ساختارمند بودن و اجرای صحیح قالببندیِ معرفی شده در شعر توسط شاعر؛ توجه به روایتهای ذهنی به جای روایتهای عینی و توجه به روایتهای بینامتنی و اجرای صحیح آن؛ کشف فضاهای جدید؛ شناخت و تسلط به زبان و دیگر عناصر شعری؛ برخورداری از زاویهی دید، شور و شعور شاعرانه؛ چرخشهای درستِ شعر به سمتِ مفاهیمِ مختلف و هدایتِ آن مفاهیم به سوی آن چه هدف شاعر بوده است. هیأت داوران در نهایت با در نظر گرفتن معیارهای فوق، بر انتخاب هیچ اثری در بخش کتابهای انتشار یافته به عنوان برگزیدهی این بخش به اجماع نرسیده است»
عجیب است که چرا دبیر و داوران گرامی از آغاز کتب منتشر شده ای را برنگزیدند که معیارهای فوق را دارا باشند! به نظر می آید که شاید کتابهای رسیده و منتخب و اعلام شده در جایزه ی خورشیدِ خانم جدیری اصلاً خوانده نمی شوند. پرسش بزرگتری پیش می آید که پس اصلاً چه اصراری به برگزاری و اعطای جوایزی از این دست وجود دارد وقتی که پیشاپیش بر دبیر و داوران محترم روشن است که کتب منتخب اصلاً دارای درجات و شأن و صلاحیت مورد نظر جایزه نمی باشند! چنین داعیه ای را منتشر کردن در راستای توجیه اهدای جایزه به شاعری بی کتاب یک بی حرمتی دیگر به خود جایزه است و تحقیر و تحمیق شاعران زنی که خانم دبیر مدعی ست جایزه برای ارتقای جایگاه و ارزشمندی آنان در سطوح ادبی ایجاد شده است.
آنچه خانم جدیری در پرداخت به آن طفره می روند و مایلند مهر «حاشیه پردازی» بر جبینش بزنند و معترضین به روندی غیرحرفه ای را محکوم کنند این است که چگونه می شود تمامی اصول اخلاقی و حرفه ای را یکجا برای ایجاد نام و کسب شهرتی زودگذر پایمال کرد؟ نه اینکه خانم رویا زرین برنده ی جایزه ی خورشید بوده اند و بنده هم مثلاً یکی از نامزدهای نهایی اش؟ چگونه می شود به هردوی ما به این راحتی انگ زد و حیثیت و اعتبار و آبروی جایزه و مدیریتش را حفظ نمود و حتی اعتلا داد؟ متأسفانه کنشها و واکنشهای غیرحرفه ای خانم جدیری تنها تبری بوده ست به ریشه ای که خواسته اند به هزار حربه و پافشاری در خاک دشوار شعر برویانند.
اینکه خانم جدیری لطف می کنند و پاسخ بنده را پس از ماه ها نه به خودم مبذول می دارند که در رسانه های دوست و رفیق خود منتشر کرده و برای دیگران ارسال می دارند، جای تعمق بسیار دارد.
آقای پوریا سوری گرامی، دبیر بخش شعر فرهیختگان هم به تازگی مطلبی را در راستای همین کنش و واکنشهای غیرحرفه ای و غیردموکراتیک ایشان مرقوم فرموده اند که خواندنش عاری از لطف نیست و برای اختتام مطلب خود به آن رجوع می کنم. آقای سوری که با حسن نیت تمام خواسته اند شکایت خانم رویا زرین و دفاعیه ی خانم نسیم جعفری را در فرهیختگان منعکس کنند و قضاوت را به خوانندگان مطالب واگذار نمایند (یک روش حرفه ای و معمول ژورنالیستی) نوشته اند که خانم زرین در نهایت حرفه ای بودن می پذیرند که مطلب خود را در فرهیختگان منعکس کنند اما خانم جدیری به سردبیر فرهیختگان نامه ای معترضانه و تهدیدآمیز نوشته و دبیر بخش شعر را از ایجاد فضایی بی طرف و عادلانه برای خوانندگان بازمی دارند! این هم روحیه ی جایزه ای مستقل که می خواهد از رقبای دولتی اش سر و گردنی بالاتر باشد و اما دبیرش از همان وسائل و ترفندهای رعب آوری مدد می گیرد که خود از آن شاکی ست و مکرراً و ظاهراً محکوم می نماید.
نوشته ی آقای سوری را ذیلاً آورده ام، باقی قضایا بماند تا خواننده ی گرامی خود حقیقت را بازشکافد،
با مهر و احترام
لیلا فرجامی
پوریا سوری: پیرمرد روبهرویم نشسته، داستان را كه میشنود میگوید: از طرف من به این جوانها بگو، به جای به هم پریدن، با هم بپرند. میگوید بگو به جای همدیگر را متهم كردن، بروند كارشان را بكنند. بروند رمان پروست را بخوانند.
۱ پیرمرد روبهرویم نشسته، داستان را كه میشنود میگوید: از طرف من به این جوانها بگو، به جای به هم پریدن، با هم بپرند. میگوید بگو به جای همدیگر را متهم كردن، بروند كارشان را بكنند. بروند رمان پروست را بخوانند. بروند و وقتشان را مفیدتر استفاده كنند. پیرمرد با چشمان نافذش میخندد و با لبان شاعرش میگوید؛ مگر ما كه این همه سال در شعر موسفید كردهایم، كجای دنیا را گرفتهایم كه شما بهخاطر كوچكتر از آن به جان هم افتادهاید. میگوید من و دیگر دوستان شاعر كه همدوره بودهایم یكبار هم در انظار مردم به هم توهین نكردهایم! اختلافاتمان را داشتهایم اما حرمت خودمان و شعر را پیشروی مخاطبان نگه داشتهایم. آخر سر هم هنگامی كه دارد بدرقهام میكند میگوید: البته تقصیری ندارند اینها، وقتی نمیتوانند انتقاداتشان به را بازگو كنند، به همدیگر گیر میدهند و این ماجراها راه میافتد.
۲ حتما خاطرتان هست كه هفته پیش یادداشتی در این ستون به قلم داریوش معمار منتشر شد با این عنوان كه «چه كسی سارق ادبی است». كه به داستان مناقشه بین خانمها رویا زرین و نسیم جعفری میپرداخت. ماهیت یادداشت درباره گونههای سرقت ادبی بود و مرزبندیاش با توارد. آخر سر هم نتیجه گرفته بود كه سرقتی از جانب خانم جعفری نسبت به آثار ادبی خانم زرین روی نداده و اگر مشابهتی هست به واسطه تاثیرپذیری شاعر جوانتر نسبت به شاعر «میخواهم بچههایم را قورت بدهم» بوده است و دو دیگر دستیازی این دو به متون كهن موجب نزدیكی برخی مضامین شده است. از آنجا كه اینجا صفحه شعر است و من هم وظیفه خود میدانم اگر حقی از شعر در حال ضایع شدن است به كمك شعر و نه شاعر بیایم؛ تصمیم گرفتم صفحهای در رثای سرقت ادبی و تفاوتش با توارد با پایه قرار دادن همین بحث نه كم دوستانه دو شاعر نامبرده تدارك ببینم. ابتدا با خانم زرین تماس گرفتم و از ایشان خواستم متنی مستدل و ادبی درباره موارد ادعای خود بنویسند و اگر دوستی از ناقدان ادبی را میشناسند كه در دفاع از نظریهشان برمیآید از ایشان هم بخواهند نقدی را ضمیمه كنند. خب خانم زرین علیرغم اینكه من در این صفحه نقدی علیهشان منتشر كرده بودم، بسیار حرفهای برخورد كردند و حتی لب به گله نگشودند كه فلانی چرا یكطرفه به قاضی رفتهای! قبول زحمت كردند كه ادعای خود را مستدلتر از آنچه در سایت تابناك منتشر شده بنویسند. سپس شماره خانم جعفری را گرفتم و ماجرا را برایشان بازگو كردم، مدت زیادی هم به حرفهای درگوشی ایشان و گلایههایشان گوش دادم و با گفتن اینكه من عجالتا موضعگیری خاصی نسبت به مساله مطرحشده ندارم، از ایشان خواستم اگر صلاح میبینند متنی را تدارك ببینند چرا كه خانم زرین این مساله را پذیرفتهاند و چه بهتر كه هر دو شاعر نظراتشان را درخصوص امر اتفاق افتاده به دور از جنجال سایتهای غیرادبی و به دور از توهینهای ردوبدل شده در وبلاگها و كامنتهای یادداشتها بهصورت كاملا تئوریك و ادبی بیان كنند. ضمنا به ایشان تاكید كردم چند نفری از دوستان ایشان و شاعران دیگر در دفاع از ایشان یادداشتهایی نوشتهاند كه من به فراخور دو یادداشت را از میان آنها برای انتشار برخواهم گزید. ایشان هم استقبال كردند و پذیرفتند كه بنویسند. سپس از من پرسیدند میتوانند یادداشت خانم زرین را پیش از انتشار بخوانند، كه طبعا پاسخ من هم منفی بود. باری شاعر جوانتر هم پذیرفت كه بحث كمتر ادبی فضای مجازی را به صفحه كاغذی روزنامه بكشانیم و در سایه ادبپرور كاغذ از شعر دفاع كنیم.
۳ چند روزی گذشت تا سهشنبه گذشته كه من هنگام ظهر و پس از گفتوگویی كوتاه و تلفنی با خانم جعفری كه از من پرسیدند ایمیلشان به دستم رسیده یا نه! ایمیلم را گشودم و دو نامه مرتبط با این موضوع را از جانب ایشان و خانم سپیده جدیری – دبیر پیشین جایزه شعر خورشید- مطالعه كردم. نامه اول از جانب خانم نسیم جعفری بود كه من بیكم و كاست آن را برایتان میآورم: با سلام «آقای سوری، به نظر من كار شما بسیار غیراخلاقی است به این دلیل كه میخواهید در یك صفحه تحتعنوان توارد ادبی! مطالبی را چاپ كنید از من و رؤیا زرین و چند منتقد. این به نظر من كاری بسیار غیراخلاقی است از سوی آن روزنامه (چه فرهیختگان باشد و چه روزگار)، چون انگار كه بدون اثبات و مدرك و سند، پذیرفته باشید من مرتكب توارد ادبی شدهام و بعد برای خودتان تصمیم گرفته باشید كه صفحهای را به این موضوع اختصاص دهید. و من اصلا قبول ندارم این موضوع را كه توارد ادبی انجام دادهام و لطفا اینجور صفحهها را درباره شاعرانی منتشر كنید كه واقعا چنین كاری انجام داده باشند. از آنجا كه هیچ رسانه جدی و هیچ سایت ادبی معتبری حاضر به انتشار ادعاهای بیاساس رویا زرین نشده، اگر فرهیختگان یا روزگار دست به انتشار چنین مطلبی بزند، ضمن اینكه در حكم موضعگیری مثبت آنها در اشاعه توهین و تهمت درباره من خواهد بود، خود آن روزنامهها را نیز بیاعتبار خواهد كرد.» اگر چنین صفحهای راه بیندازید حتما جوابیهای بعدا خواهم فرستاد و شما موظفاید طبق قانون مطبوعات چاپش كنید. باز هم تاكید میكنم اگر چنین صحفهای را منتشر كنید و علیه اعتبار ادبی من بدون هیچ سند و مدركی موضعگیری كنید هم از روزنامه شما و هم از شما شكایت خواهم كرد. نسیم جعفری سعی میكنم قضاوتی درباره ادبیات شاعر جوانتر نكنم و آن را به خود شما واگذار كنم. كه به هر رو بزرگان خرد در این خصوص خاموشی را بهجد توصیه كردهاند
اما نامه دوم را دوست عزیز و شاعرم خانم سپیده جدیری خلاف معمول همیشه كه اگر نقد و خواسته و خبری دارند به من مینویسند نوشته بودند خطاب به آقای حسن محمودی دبیر سرویس فرهنگی روزنامه فرهیختگان و رونوشت نامه را برای من ضمیمه كرده بودند. كه البته جای گلهای را برای خودم نمیشناسم چراكه كار هرچه اداریتر باشد زودتر جواب خواهد داد و در این میان روابط دوستانه مخل آسایش كلمات و اهدافشان هستند. اما خانم جدیری چه نوشته بود: سلام آقای محمودی گرامی/ امید كه خوب باشید از دوستان شنیدم كه روزنامه فرهیختگان قصد دارد ادعاهای بیاساس خانم رویا زرین علیه جایزه خورشید و خانم نسیم جعفری، برگزیده دوره سوم را منتشر كند و راستش بسیار حیرتزده شدم چون حتما در جریان هستید كه غیر از یك وبلاگ با امضای جعلی و سایت تابناك – كه موضعش در مقابل جوایز خصوصی و مستقل بر همگان آشكار است – هیچ رسانه، سایت ادبی و حتی وبلاگ ادبی معتبری حاضر به انتشار این ادعاها و بهواقع، اهانتها نشده است. حتی هیچ منتقد ادبیای حاضر به دفاع از این بحث حاشیهای كه خانم زرین مطرح كرده، نشده. متأسفانه امروز دیدم كه خانم نسیم جعفری هم برای من ایمیل زده كه اگر روزنامه فرهیختگان چنان مطلب اهانتباری را علیه او منتشر كند و اعتبار ادبی او را بدون هیچ سند و مدركی زیر سؤال ببرد، از روزنامه شكایت خواهد كرد. البته من امیدوارم همه این دوستان اشتباه كرده باشند و قضیه تصمیم روزنامه فرهیختگان بر انتشار آن مطلب علیه خانم جعفری صحت نداشته باشد و به همین دلیل، برای او نیز نوشتم كه با توجه به شناختی كه از شخص شما و بزرگواریهایتان در مورد انتشار اخبار جایزه و همچنین توجه خاصتان به شعر جدی و مستقل دارم، بعید میدانم چنین تصمیمی اتخاذ كرده باشید و احتمالا این نیز شایعهای است كه خانم زرین و آن یكی دو نفر دوستان تحت نام مستعارشان برای هرچه بیشتر دامن زدن به جنجال و حاشیه، سر زبانها انداختهاند. امید كه این ایمیل مرا حمل بر دخالت در كار و مسوولیتتان نكنید و آن را فقط نامهای دوستانه قلمداد كنید. رونوشت این نامه را برای آقای سوری نیز فرستادم چون مسوولیت صفحه شعر آن روزنامه وزین را برعهده دارند و به نظرم بد نیست در جریان این قضایا قرار بگیرند. با احترام/ سپیده جدیری عجالتا با وجود قضایای پیش آمده و نامهنگاری دوستان! به این نتیجه رسیدم كه بیش از این وقت این ستون و حضرت مستطاب شعر را نگیرم و شما را به این نتیجه برسانم كه اگرچه در روزگار دموكراسیهای پیشرو زندگی میكنیم، هنوز هم تهدید و توهین و هماوردطلبی جواب میدهد و میتواند آدم ترسویی مانند من را از میدان به در كند.
محض روشن شدن خاطر عزیز شما و پیرمرد در سطر ابتداییام هم اضافه كنم كه در حال حاضر اواخر جلد نخست «در جستوجوی زمان از دست رفته»ام و عجیب حسرت زمان را میخورم كه هی از عقربهها جا میماند. این ستون و صفحه شنبهها منتشر میشود.
انگار این خانمها فکر می کنند شعر صحنه حمام زنانه است.واقعا که!
دست بردارید به خدا زشته. با این سلیته بازی ها آبرویی برای ادبیات نو باقی نمیمونه.می خواهید بگید ما هم هستیم؟ والله راههای بهتری هم هست
بنده خدای گرامی از تهران. ممنون از نصایح خردمندانه تان و واژگان فاضلانه ای که برای شماتت ما «سلیته گان» به کار برده اید. حتما به راه راست هدایت خواهیم شد. اینکه کسی پاسخ اتهامی ناشایست را بدهد کمتر جایی در دنیا برچسب سلیته بازی می خورد. اما خوب این مملکت گل و بلبل است دیگر. لیلا