تو از یک توپ کاغذ سیگار نقره ای زیبا تری
تو از یک چاله ی شفاف آب در مخفی گاه
زیباتری
تو از یک گوره خر
یک بچه گربه ی وحشی
یک بویینگ هفت صد و هفت
در هوای آزاد
زیباتری
تو از یک باغ گل در کنار ساحل ایپاناما زیباتری
تو از پالایشگاه پتروباس که در شب می سوزد زیباتری
از اورسولا آندرس زیباتر
از آلوارادو، قصر سپیده دم، زیبا تر
از طلوع خورشید زیباتر
از دریای کبودِ جمهوری دومینیکن
زیباتر
ببین
تو از شهر ریو دو ژانیرو در اردیبهشت ماه زیباتری
و تقریباً
به اندازه ی انقلاب کوبا
!زیبایی
————————-
برخی آرزو دارند
شعرشان مرمر
یا بلور باشد
من دوست دارم شعرم
هلو
گلابی
یا موزی گندیده روی بشقابی باشد
ترجیحاً
در ایوانی که مردم سرگرم صحبت و کارند
و همهمه ی خیابان را می شنوند
تنها آرزویم
شعری گندیده است
مغزی مجروح
عریان
صدایی عمیقاً درونی
در حال پوسیدن
روی بشقاب