برچسبها
Iranian poet, Leila Farjami, Persian poet, Persian poetry, لیلا فرجامی, پیش از غرق شدن, اعترافنامه دختران بد, شاعر, شاعر ایرانی, شعر ایران
یک زن هزار قلبی
مادرم می گوید تنم قلبهای زیادی دارد تمامی قلبهایم در وقت تولد با من زاده شدند قلبهایی که گاه می شکنند و دور می افتند و یا تصمیم می گیرند که دیگر نزنند آخرین قلبی هم که باقی بماند زیر تلی از خاک فراموش می شود سنگی به رویش می نشیند
معشوقی اگر باشد مرثیه ی کوتاهی می خواند خواهری اگر باشد می گوید: زود رفت برادری اگر باشد می گوید: حیف، جوان بود پدری اگر باشد می گوید: مرگ او را کشت، و خورشید سرد اسفند اگر بتابد و نورش از دهان های بسته و پلکهای خشک و تر عبور کند باز هم به خالیِ سینه ام نمی رسد.
-لیلا فرجامی