برچسب‌ها

, , , ,

از مجموعه ی پیش رو «جنگنامه»

یخ در میان پنج انگشت هفت ساله

که آب را می نویسند خون

یخ بر ستاره ی طلایی دفترچه ای

که بادهای دی ماه را فریاد می زند

یخ در استخوانهای سالهای نیامده

سالهای لنگان و بی تاجی

که به این سوی قبرها و دریاها،

دیر می رسند

یخ در صفوف منقبض انقلابهایی

که در ماهواره ها بسیط می شوند

یخ در چکمه های فیل-نشانی

که از سرسره های لیز می ترسند

یخ در گوشتهای مانده ی شرکتهای تعاونی

که هر صبح زود

برای شهروندان خواب آلود

جیره می گردد

یخ در لوله ی بخاری و بشکه های بی نفت

یخ در ششهای هرکسی که میان بمبها

با دو جوراب پشمی پاره اش مشق می نویسد

یخ درون تمامی سیاره های گمنام و سرگشته ای

که سلولهای آواره ی تواَند

یخ و تمامی آبهای زیر صفر دیگری

که انقراض چراغهای زمستان را رقم می زنند.

یخ

و همین بازدم ممنوع

که بر سقف دهان هایمان

قندیل بسته ست.

-لیلا فرجامی