برچسب‌ها

,

تسلیم شدن در برابر دیدگان مرگ

از حامد رحمتی

 

روزنامه شرق سه شنبه 29تیر1389

 در طی چند دهه اخیر نسل دیگری از شاعران در آن سوی آب ها، با قریحه پویای خود در شکل گیری شعر معاصر نقش به سزایی ایفا کردند ، باید پذیرفت بخشی از شعر معاصر مرهون تلاش شاعرانی است که با انتشار آثار خود در جهت اعتلای شعر و زبان فارسی بی دریغ بوده اند. اگر گزاره » ادبیات مهاجرت » را کنار بگذاریم به ظرفیت ها و پتانسیل بالای این شاعران پی خواهیم برد، کم نیستند شاعرانی که با انتشار کتاب های خود جایزه های متعددی را تسخیر کرده اند.

لیلا فرجامی در سال های اخیر توانست با ترجمه و شناخت ادبیات غرب گام های بلندی را در راستای شعر خود بردارد. او ابتدا با انتشار «کتاب اعتراف نامه دختران بد » خود را شاعری با مناسبات اجتماعی معرفی کرد که با طنز و دیالوگ های کنایه آمیز جنبه ای کاربردی به شعرش داده بود. توجه مولف در کتاب مذکور  بیشتر معطوف به رویکردهای شاعر می شد که در نوع خود قابل تامل بودند اما به لحاظ کارکردهای زبانی و اجرای شعر ضعف هایی به چشم می خورد که تجربه گرائی و تلاش شاعر را نشان می داد که بسیار راهگشا بودند. اما در کتاب تازه لیلا فرجامی که از سوی آهنگ دیگر منتشر شده گزینش و فضای این کتاب اصلا قابل مقایسه با کتاب نخست شاعر نیست.

 آفرینه های این مجموعه ضمن اشتراک و همذات پنداری نتیجه ی زیست شاعرانه است از طرفی عنوان کتاب » گِل » در بر دارنده نوعی نگاه متافیزیکی و تسلیم شدن در برابر دیدگان مرگ است که فرآیند تدریجی زندگی را در تقابل با فهم مخاطب به مخاطره می اندازد و از  آغاز این گفتمان دغدغه شاعر مخاطب را ترغیب خواهد کرد که بیشتر صفحات این کتاب را ورق بزند.

آیا عنوان این کتاب صرف نظر از آفرینه هایی که در کتاب هست به شکل قابل قبولی مستتر شده تا بتوان به دنیای رمز آلود شاعر گام نهاد ؟

در پاسخ این سوال چیزی که باعث تولید چنین آثاری می شود دغدغه شاعر در مواجهه با هستی است زیرا بشر تا کنون با وجود هزاران سوال نتوانسته خود را اقناع کند و شاعر ضمن علاقه به مفاهیم انسانی و تعمیم این عنصر مهم برای توازن در شعرش ایده های در خور توجهی را ارائه می دهد که در غایت شعر به فلسفیدن منجر می شود که این دیالوگ ها و نگاه سرگردان نوعی فرافکنی برای متقاعد کردن مخاطب است زیرا تحلیل و کنش پذیری مولفه های موجود درک حضور و چرایی آن، در نهایت به انسان نسبت داده می شود چرا که انسان جهان را می بیند، لمس می کند و بر خلاف تمام موجوداتی که بر این کره خاکی زندگی می کنند تنها انسان است که با عقلانیت و درک حضور می تواند مرگ را زندگی دوباره ای بداند یا نداند و این فرایند یکی از مفاهیم کلان در ادبیات لیلا فرجامی است که با زبان شعر و درک عوامل زیبا شناختی  به سرانجامی قابل قبول می رسد.

گِل نام پرنده ای بود /  که در آتش سفال شد /  و باد به آسمانش برد /  گِل من بوده ام

تفاوت عمده  در نوع نوشتار و اندیشه فرجامی در مجموعه حاضر و انتقال سریع معنا و حس زنانگی در شعر او بخشی از جذابیت کتاب مذکور است. موقعیت های شاعرانه ای که در تقابل با جهان پیرامون ماست. به عبارتی یک گسست جنسیتی در اغلب شعرها به چشم می خورد که نمی شود به سادگی از کنار آن ها گذشت » هلن سکسیو »  در کتاب «خنده مدیوسا » اشاراتی جالبی در مورد نوشتار زنانه دارد او معتقد است : اکثر زنان می نویسند و از آن چه که در عوالم شان شکل می گیرد سخن می گویند اما این کنش از موقعیتی » مذکرانه » حاصل می شود، پس به عبارتی تولید نوشتار زنانه را باید محدود دانست ،وی در میان گونه های ادبی، شعر را مقدم می داند نه نثر را … زیرا زبان شعر رها بوده و روابط دلالت گر در شعر آزادانه حرکت می کنند و منطبق بر احساس و آمیخته با رویکردهای زنانه اند و معنا هیچ گونه جزمیتی ندارد چرا که شعر به نا خودآگاه نزدیک است.

از آنجا که زبان فرجامی طنز و گزندگی خاصی دارد با ذکاوت خاصی از توانایی ها و حس مادرانه ای که در نهاد هر زن به غایت یک ارزش محسوب می شود ، سخن می گوید این فهم تاریخی را به زیبائی در بیان شاعرانه اش جاری می کند و برترین چاشنی او که به استحکام شعرش نیز می افزاید حرکت » در زمانی » و کهن الگویی در روند متن است که ارجاعات تاریخی در بهتر شدن این روند ذهن را به تحلیل وا می دارد :

در نگاهت زاده شدم /  چون موسای برهنه ای /  در گهواره ای بر نیل /  روانه به سرنوشتی نامعلوم

یکی از نقاط مهم که در اشعار فرجامی نقش تعیین کننده ای دارند ساختار منسجم و تنیدگی اندیشه و قدرت بالای تاویل متن است و باید خاطر نشان بکنم وجود مرکز در اکثر شعرها امری غیر قابل انکارند و مراد مولف از تعبیه کردن چنین مرکزی تضمین و برخورداری از سلامت اثر بوده که نمونه هایی از این شعرها توانسته اند واقعا موفق باشند که شاعر از نظام خاصی برای پیشبرد ( خیال شاعرانه ) بهره می جوید به عنوان مثال در شعر بازی ص 13 شاعر نگاهی استعاری به جهان پیرامون خود دارد :

این جهان / دو پلک به هم دوخته ی کودکی ست / که می خواست / آینه ای شکسته به خورشید گرفته باشد.

طراوت و کشف های شاعرانه در هر برهه ای به فریاد شاعر می رسند کسانی که ظرفیت های زبان فارسی را محدود و تمام شده می دانند شک دارم از سطور فوقانی لذت نبرند. از آنجا که شعر یک هنر زبانی محسوب می شود تنها هنرمندی خلاق می تواند دست به اکتشاف بزند و بدون شک این مهم نیاز به ممارست و سال ها مطالعه دارد تا بتوان شاعری را از نظر کیفی شاعر دانست و برای اثر او  تاریخ مصرف تعیین نکرد. از طرفی یکی از دلایلی که نگاه این شاعر را متفاوت می کند توجه به جزییات راهبردی و خلق یک وضعیت ناپایدار و ایجاد فضائی صمیمی با زبانی سالم است باید اذعان کرد فرجامی در کتاب حاضر » گِل » به بلوغ فکری رسیده است و در حوزه شعر زنان  باید او را شاعری تمام عیار و صاحب سبک دانست.

 

برای سرزمین از دست رفته ۴

  از کتاب گِل

شب، سیاهی را از چشم تو آموخت

و من

چشم تو را

از شب

و پس

سیاهی

پیامبری شد

که از وحیِ کبودِ ستاره گانش

آیاتی آورد به هدایت خاک

با الفبایی به سنگینیِ کفاره هایمان

و پس

سیاهی

خدایی گشت

بر ارابّه ی ابرها

و پس سیاهی

و پس سیاهی

و پس سیاهی

تو را می دید و

نمی دید

لیلا فرجامی